#image_title

متن آهنگ شعر عاشقی محمد مرادی

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
یکی بود که میشد از چشمای اون
شعر عاشقی سرود
از اونا بود که تا از در میومد
در میومد چش یه عالمه آدم حسود
همیشه با خنده هاش کاری میکرد
با خودت بگی باید قلب این آدمو ربود
مگه میشد اونو دید و عاشق نگاش نشد
مگه میشد عاشق ادا و اطفاراش نشد
کاش میشد برگرده و دنیامو نقاشی کنه
نذاره هیشکی با قلب نازکم بازی کنه
گاهی با قشنگیِ رنگ چشاش
آسمونو می‌دیدم پیش خودم
گاهی با قرمزی و طعم لباش
طعم شیرینِ عسل میچشیدم
گاهی حتی تو یه لحظه با نگاش
از همه آدما دس میکشیدم
تو خیالم زندگی کردم باهاش
هرجا میرفتم چشاشو می‌دیدم
مگه میشد اونو دید و عاشق نگاش نشد
مگه میشد عاشق ادا و اطفاراش نشد
کاش میشد برگرده و دنیامو نقاشی کنه
نذاره هیشکی با قلب نازکم بازی کنه

دانلود آهنگ جدید محمد مرادی شعر عاشقی با لینک مستقیم

source

توسط basahang.ir