#image_title
Sometimes I feel the shadows
گاهی سایه‌ها را حس می‌کنم
What we used to have
آنچه روزی با هم داشتیم

Sometimes I get the feeling
گاهی حسی درونم زنده می‌شود
Oh how it used to be
آه… آن روزها چطور بودند

I cut my finger
انگشتم را بریدم
Well, you kissed my blood
و تو خونم را بوسیدی

You were the shango axe
تو تبر شَنگو بودی
And I was your wood
و من چوبی بودم که به آن می‌زدی

Well it’s been so long over
خیلی وقت است که همه‌چیز تمام شده
There’s so little that remains
چیز زیادی از آن روزها باقی نمانده

I just wanna hear you say
فقط می‌خواهم از زبانت بشنوم
I was your lover
من معشوقت بودم

Never your ball and chain
نه زنجیر و سرباری برایت
I was never your ball and chain
من هرگز زنجیر و قیدی برایت نبودم

I was your lover
من فقط معشوقت بودم
Yeah, never your ball and chain
آره، نه زنجیرت… نه بارت

Please one more time
لطفاً فقط یک بار دیگر
Before I go
قبل از اینکه بروم

There’s one small thing
یک چیز کوچک مانده
I need to know
که باید بدانم

It’s been so long over
خیلی وقت است که همه‌چیز تمام شده
There’s so little left remains
و از آن روزها چیزی کم باقی مانده

That I just wanna hear you say
برای همین فقط می‌خواهم این را بگویی
I was your lover
من معشوقت بودم

Oh I was your lover
آه… من معشوقت بودم
Never your ball and chain
نه زنجیر و اسارتت

Oh I was never your ball and chain
آه… من هیچ‌وقت زنجیر و قید تو نبودم

source

توسط basahang.ir