#image_title

خبرگزاری تسنیم– مجتبی برزگر؛ برنامه پلاتو: هر بار که سریال «پایتخت» روی آنتن می‌رود، اتفاقی در فضای رسانه‌ای ایران می‌افتد؛ اتفاقی که نه تنها نشان‌دهنده محبوبیت یک مجموعه تلویزیونی است، بلکه آیینه‌ای است از آنچه مردم می‌خواهند، بینند و با آن زندگی می‌کنند.

این مجموعه، فراتر از یک سریال چندفصله معمول، تبدیل به پدیده‌ای فرهنگی شده که با شخصیت‌های ملموس، زبان ساده، داستان‌های روان و آینه‌واری‌اش نسبت به زندگی روزمره مردم، توانسته دل بسیاری را به دست آورد و در یادها بماند.

اما پرسش اصلی اینجاست: تلویزیون پس از پایتخت چه باید بکند؟ آیا تنها به بازپخش یا دنباله‌سازی دل خوش کند؟ یا باید درک درستی از آنچه «پایتخت» را به موفقیت رساند پیدا کند و مسیر ساخت آثار تازه را با تکیه بر تجربه، تحلیل و نیاز مخاطب هموار سازد؟

مدیران رسانه ملی باید پیام پنهان موفقیت «پایتخت» را جدّی بگیرند. پیامی که می‌گوید: «اگر خوب بسازی، همچنان می‌توانی در رقابت با پلتفرم‌ها و شبکه‌های جهانی، پیشتاز باشی.» در دوره‌ای که تلویزیون با چالش‌های متعددی از جمله مهاجرت مخاطب به نمایش‌خانگی و پلتفرم‌های اینترنتی مواجه است، کیفیت، قصه‌گویی درست، شخصیت‌پردازی باورپذیر و درک فرهنگ بومی مردم، رمز بقا و پیشرفت است.

باید مدیران اشتباهی و سازندگان سردرگم جای خود را به کسانی بدهند که زبان تصویر را می‌فهمند، قصه را بلدند، و پیام را نه در قالب شعار، بلکه از دل زندگی جاری مردم بیرون می‌کشند.

برای بررسی دقیق‌تر این مسائل، در این گفت‌وگو با رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون، به این می‌پردازیم که چه مولفه‌هایی «پایتخت» را به این جایگاه رسانده؟ تلویزیون برای تکرار این موفقیت باید چه دستورالعملی در پیش بگیرد؟ و آیا امکان رقابت با تولیدات حرفه‌ای پلتفرم‌ها هنوز هم وجود دارد یا زمان به نفع آن‌ها برگشته است؟

.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

شخصیت‌های «پایتخت» انگار خود ما هستیم

* مثل سال‌های گذشته، چرا سریال پایتخت هر بار که پخش می‌شود، رد پای پررنگی از خودش به‌جا می‌گذارد؟ مؤلفه‌ها و اتفاقات خاص آن چیست؟ ما سریال‌های چندفصله‌ی دیگری هم در تلویزیون، نمایش خانگی و حتی سینما داشته‌ایم. چه چیزی باعث می‌شود پایتخت همچنان بالاتر از همه‌ی آن‌ها قرار بگیرد و به اصطلاح امروز، «ویژن» باقی بماند؟

طبیعتاً پایتخت مؤلفه‌هایی دارد که باعث می‌شود مردم با هر بار بازگشتش، به استقبالش بروند و دوستش داشته باشند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این سریال، به نظر من این است که شخصیت‌هایی را در طول یک دهه به ما معرفی کرده که بخشی از آن‌ها در واقع خود ما هستیم؛ برخاسته از جامعه‌ی ایران و فرهنگ خودمان. زن، مرد، پیر، جوان و کودک می‌توانند تصویری از خودشان را در این مجموعه ببینند. وقتی مخاطب جلوی تلویزیون می‌نشیند، بخشی از آیینه‌ی خودش را، بخشی از شرح حال خودش را در سریال می‌بیند.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

صمیمیتِ «پایتختی‌ها» فرم‌شان شد

* این پیوند با مخاطب از چه طریق ایجاد شده؟

تلاش زیادی شده تا زندگی عادی و جریان اصلی زندگی در ایران به نمایش گذاشته شود. همه‌ی ما تقریباً در همین وضعیت داریم زندگی می‌کنیم. شخصیت‌ها ملموس‌اند، دیالوگ‌ها ساده و روان‌اند، داستان‌ها پیچیده نیستند و در عین سادگی، جذاب‌اند.

از نظر ساختاری هم فرمی پیدا کرده‌اند که امکان تولید سریع و مؤثر را می‌دهد، هم قابل فهم است و هم به راحتی می‌توانند آن را به فصل نهایی برسانند و پخش کنند. این فرم در کنار محتوا و قصه‌هایی که شبیه زندگی واقعی ماست، باعث موفقیت شده. به‌علاوه، آن صمیمیتی که در دل شخصیت‌های پایتخت جریان دارد، یکی دیگر از ویژگی‌های بارز این مجموعه است.

اگر سریال خوبِ دیگری مثلِ «پایتخت» پیدا کردید به شما جایزه می‌دهم

* این ویژگی‌ها را در سریال‌های دیگر تلویزیونی نمی‌بینیم؟

نه واقعاً. اگر شما یک سریال دیگر در تلویزیون ایران پیدا کردید که هم قابل تماشا باشد، و هم از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشد، من به آن جایزه می‌دهم! متأسفانه اغلب این سریال‌ها، بزرگ‌ترین اشتباهی که می‌کنند این است که فقط می‌خواهند پیامی به مخاطب منتقل کنند. بله، پیام‌رسانی جزو وظایف ذاتی رسانه‌ی تلویزیون است، اما به شرط و شروطی. اول باید بلد باشی قصه بگویی، بیان خوب داشته باشی، دوربین و ابزار تکنولوژیک را بشناسی، با آن‌ها راحت کار کنی. بعد از این‌ها، اگر پیامی هم دادی، مخاطب آن را راحت‌تر می‌پذیرد.

بیننده تلویزیون با خودش می‌گوید: «برو بابا!»

* پس مشکل اساسی سریال‌های دیگر چیست؟

بسیاری از سریال‌هایی که در سه سال گذشته ساخته شده‌اند، فقط می‌خواهند پیام‌های بزرگ و حرف‌های سنگین بزنند. اما بیننده‌ی تلویزیون با خودش می‌گوید: «برو بابا!» نتیجه این می‌شود که مخاطب به جای اینکه آن سریال‌ها را دنبال کند، تلویزیون را خاموش می‌کند، یا شبکه‌ی دیگری مثل جم را تماشا می‌کند. این یعنی آن سریال‌ها به‌جای اینکه در خدمت تفکر و محتوا باشند، تبدیل به رقیب تلویزیون خودمان می‌شوند.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

می‌خواهند افرادی را وارد ساختارهای نمایشی کنند که تخصص ندارند

* شنیدیم که در ایام پخش فصل جدید «پایتخت» اتفاقات جالبی رخ داده. در همین مدت گزارش‌های زیادی منتشر شد که آنتن تلویزیون کمیاب شده بود. ما خودمان رفتیم میدان امام خمینی در تهران، جایی که معمولاً آنتن ارائه می‌شود، آنها هم این مسئله را تأیید می‌کردند. حتی وقتی به برخی نهادهای زیرساختی کشور در حوزه ارتباطات مراجعه کردیم، متوجه شدیم مصرف اینترنت در ساعت پخش این سریال تلویزیونی کاهش پیدا کرده؛ این نشان می‌دهد خیلی از مخاطبان، چه در فضای مجازی و چه در نمایش‌خانگی به سمت تلویزیون آمدند. یا همان‌هایی که از اینستاگرام و این اپلیکیشن‌های سرگرم‌کننده استقبال می‌کردند. حتی تیکه‌کلام‌های فصل هفتم سریال بین مردم رایج شد. به نظرتان چرا این مجموعه این‌قدر موفق شد؟

چون یک ظرفیت بزرگ ایجاد کرده؛ آن هم از طریق خود تلویزیون. به‌قدری خوب عمل کرده که حتی کسانی که به تلویزیون اقبال نداشتند هم به این سمت کشیده شدند. اما مسئله اینجاست که مدیران تلویزیون یا این ظرفیت را باور ندارند، یا نمی‌دانم چرا اصرار دارند که نابودش کنند.

می‌خواهند افرادی را وارد ساختارهای نمایشی کنند که تخصص ندارند و این باعث افت کیفیت می‌شود. ساختار نمایشی بدون تخصص نتیجه نمی‌دهد. شما نمی‌توانید یک فیلم بی‌کیفیت بسازید و انتظار داشته باشید مخاطب جذب کند.

«پایتخت» یک ویژگی خاص دارد؛ انگار در همین کوچه ماست!

* با این حساب، نقش سلیقه مخاطب چقدر اهمیت دارد؟

خیلی زیاد. نسل جدید که بسیاری فیلم و سریال دیده، به‌سادگی هرچیزی را قبول نمی‌کند. حتی نسل قبلی هم به واسطه همین رسانه‌ها سطح سلیقه‌شان بالا رفته است. مخصوصاً وقتی مدام درگیر مسائل سیاسی و موضوعات حاشیه‌ای باشیم، دیگر نمی‌توانیم هر چیزی را به خُردِ مردم بدهیم.

*به نظرتان چه چیزی باعث شده «پایتخت» این‌قدر ملموس و محبوب بشود؟

پایتخت یک ویژگی خاص دارد؛ انگار ماجراهایش در همین کوچه، در همین محله، کنار خاله یا عموی ما اتفاق می‌افتد. شخصیت‌هایش خیلی واقعی و ساده‌اند؛ از زن‌ها و مردها گرفته تا خام‌دستی‌هایشان. این مجموعه در تمام فصل‌ها این ویژگی‌ها را حفظ کرده و به مرور زمان خودش تبدیل به یک برند و روند خاص شده است.

مثلاً همان تیکه‌کلام ساده مثل «این سوراخو درست کن، خوش‌گلدین» بارها تکرار می‌شود و به یک فرم آشنا و قابل لمس تبدیل می‌شود. اگر به گوگل ترند هم سر بزنیم، می‌بینیم واژه‌هایی مثل «خوش‌گلدین»، «مازندران»، «شیرگاه»، یا حتی «تاجیکستان» چقدر سرچ شدند. خیلی‌ها حتی نمی‌دانستند تاجیکستان دقیقاً کجاست، ولی این سریال باعث شد درباره‌اش کنجکاو بشوند. همه این اتفاقات جالب است.

باید کمی به عقب برگردیم

* در هنگامِ پخش «پایتخت» و حتی پس از آن؛ بارها با عبارتِ «پیام مهم پایتخت به مدیران تلویزیون» مواجه شدیم. رسانه‌ها بارها به این موضوع اشاره کردند و گفتند که پایتخت یک پیام جدّی به مدیران صداوسیما داد: اگر ما بخواهیم هر بار چرخ رو از نو اختراع کنیم یا به تعبیر بعضی‌ها «خاک آن را عوض کنیم»، نتیجه‌اش چیزی جز این نمی‌شود که دیدیم. یعنی افت مخاطب، افت کیفیت و بی‌اعتمادی عمومی. شما فکر می‌کنید منظور رسانه‌ها چه بود و چرا آنقدر روی این عبارت تأکید داشتند؟

برای درک بهترش باید کمی به عقب برگردیم؛ به زمانی که تیم مدیریتی جدید – که حالا دیگر چند سالی هم از حضورشان گذشته – وارد صداوسیما شدند. این‌ها با رویکردی سلبی آمدند؛ یعنی گفتن فلانی نباشد، فلانی حذف بشود، روش‌ها باید عوض بشود. به جای اصلاح، شروع به حذف کردند. مثلاً فکر می‌کردند چون پسر فلان گوینده ورزشی یا منتقد فلان برنامه هست، نباید فلان برنامه در شبکه سه پخش بشود. خب سؤال این است: چرا نباید پخش بشود؟ مگر همه جای دنیا برای جذب مخاطب رقابت نمی‌کنند؟

این مدیران با این رویکرد، تمام دستاوردهای سه چهار دهه‌ی گذشته تلویزیون را بر باد دادند. به‌جای گفتگو و نقد، رفتن سراغ قهر، طرد، عتاب و حذف. حتی می‌گویم اگر شما امروز مدیر جایی شدید و سلیقه‌‌ات با مدیر قبلی فرق دارد، خب اشکالی ندارد، سلیقه‌ات را پیاده کن. ولی وقتی می‌بینیم این‌ها از روی سلیقه نبود، بلکه انگار به گونه‌ای دشمنی و عناد با خود رسانه و حتی با دستاوردهایش بود، آن وقت است که اوضاع نگران‌کننده می‌شود.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

نتوانستیم یک چهره جدید را بیاوریم که مثلِ چهره‌های قدیمی، محبوب شود

* مثلاً منظورتون حذف چهره‌های محبوب تلویزیونی‌ است؟

دقیقاً. در سال‌های قبل ما افرادی مثل مهران مدیری، رامبد جوان و بسیاری دیگر را داشتیم که در تلویزیون فعالیت می‌کردند و برنامه‌هایی با بیننده‌های بالا تولید می‌کردند. البته، به آنها هم انتقاداتی وارد بود، اما در نهایت حضورشان باعث پویایی و جذابیت رسانه بود. حالا شما یکباره همه این چهره‌ها رو حذف می‌کنی و جایگزینی برایشان نداری، چه اتفاقی می‌افتد؟. الان در سه سال و نیم یا چهار سال گذشته، ما هنوز یک چهره جدید در تلویزیون نداریم که بتواند در دل مردم جا باز کند.

پایتخت ثابت کرد که تلویزیون هنوز هم می‌تواند مخاطب جذب کند

* اما با وجود همه این‌ها، سریال پایتخت که بعد از 4 سال به تلویزیون آمد دوباره مخاطب را برگرداند؟

مردم نشان دادند که اگر به آنها احترام گذاشته شود، اگه کاری با کیفیت برایشان ساخته شود، باز هم حاضرند پای تلویزیون بنشینند. پایتخت ثابت کرد که تلویزیون هنوز هم ظرفیت دارد، هنوز هم می‌تواند مخاطب جذب کند، فقط باید مدیرانش باور داشته باشند، نه اینکه با لج‌بازی همه‌چیز را نابود کنند.

مثلاً گلزار امروز همان گلزار دیروز است

* این جمله معروف که “در صدا و سیما به روی هنرمندان باز است” را زیاد شنیده‌ایم که مطرح می‌شد و البته گروهی به این واسطه هم برگشتند…

البته باور واقعی پشتش نیست. فقط گفتنش را بلدند، نه عمل کردنش را. مثلاً وقتی آقای گلزار را آوردند، هدف‌شان چه بود؟ موفق بودند؟

گلزار را آوردند، بله. اما الان گلزاری که می‌بینیم با آنچه قبلاً بود فرق دارد. یک گلزار مصنوعی شده که واقعاً نمی‌توانی حتی یک دقیقه تحملش کنی. آن برنامه «برنده باش» هم نمونه‌اش است. این ایست و بازرسی‌ها فقط سرعت را در مسیر رسانه می‌گیرد و کار جلو نمی‌رود.

ببین، اینکه شما الان می‌آیید و می‌گویید فلانی نباشد یا بهمان باشد، خب این حق طبیعی شماست. دوره شماست و دارید تصمیم می‌گیرید، این هم یک طرز فکر است. اما باید بپذیرید که اکثر اقداماتی که در تلویزیون انجام دادید، عملاً شکست خورده‌اند.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

* منظورتان از شکست دقیقاً چیست؟

تلویزیون باید مخاطب داشته باشد، ولی مخاطب‌هایش ریزش کردند. باید سرگرم‌کننده باشد، اما شده خسته‌کننده و بی‌فایده. باید نقش کلان فرهنگی ایفا کند، ولی جایگاه خودش را از دست داده. همه‌ی این‌ها فرو ریخته.

وقتی من تلویزیون را قبول می‌کنم که محصول خوب ارائه دهد، روش مناسب پیشنهاد بدهد، فکر درست داشته باشد. وگرنه فقط اسمش تلویزیون است.

وقتی تلویزیون نتوانست، کوچ‌ها آغاز شد

* آقای درستکار، اخیراً بحث‌هایی مطرح شده بود که پایان دوره‌ی برودکست‌ها فرا رسیده و باید به سمت “بروبندها” حرکت کنیم. به یاد دارید که در آن زمان گفته می‌شد با توجه به کاهش مخاطب تلویزیون و روی آوردن بسیاری به نمایش خانگی و فضای مجازی، این تغییرات اتفاق افتاده است. برخی از کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان به نمایش خانگی روی آوردند و ستارگان زیادی در این عرصه فعال شدند. در آن زمان، روند جلب مخاطب به سمت پلتفرم‌های آنلاین و نمایش خانگی شدت گرفت. اگر به یاد داشته باشید، سریال‌هایی مثل “قلب یخی” و سپس “شهرزاد” با فاصله‌های زمانی زیادی پخش می‌شدند، اما به یکباره این روند تغییر کرد.

به نظر من این حرکت، یک پدیده طبیعی بود؛ چون وقتی تلویزیون نتواند نیازهای مخاطب را برآورده کند، طبیعی است که مخاطبان به سمت پلتفرم‌های جدید و نوآورانه کشیده شوند.

* این تغییرات به طور خاص چگونه بر روند تلویزیون تاثیر گذاشت؟ آیا پایتخت نقشی در بازگشت تلویزیون به میدان نداشت؟

«پایتخت» بدون شک نقشی اساسی در تغییر روند داشت. اما برای اینکه چنین تغییراتی در تلویزیون اتفاق بیفتد، شما نیاز به متریال و آمادگی لازم دارید. وقتی اسباب و امکانات لازم را فراهم نکردید، نمی‌توانید تئوری‌ها را به درستی پیاده کنید.

به طور مثال، تلویزیون در سال‌های اخیر به دلیل عدم نظارت و عدم توجه به خواسته‌های مخاطب، نتایج مطلوبی نداشت. مردم، به ویژه منتقدان، نمرات منفی زیادی به روش‌های اجرایی تلویزیون دادند. شکست‌های تلویزیونی به وضوح قابل مشاهده است.

تلویزیون بیشتر به محتواهای کم‌ارزش روی آورده!

* به نظر شما، تلویزیون با چهره‌های معروف خود نتوانست در پلتفرم‌های جدید موفق باشد، در حالی که همان چهره‌ها در نمایش خانگی و پلتفرم‌های آنلاین موفق شدند. آیا این نشان‌دهنده‌ی شکست مدیریت تلویزیون است؟

بله، این نکته به وضوح نشان می‌دهد که تلویزیون نتواسته است از پتانسیل‌های چهره‌های شناخته شده خود استفاده کند. همان چهره‌ها در پلتفرم‌های آنلاین برنامه‌های پرمخاطب ساختند و به نوعی این حوزه تبدیل به یک جریان رسانه‌ای قدرتمند شد.

در این فضا، هنرمندان و برنامه‌سازان آزادی بیشتری دارند و کمتر تحت فشار نظارت‌های سختگیرانه قرار می‌گیرند. در تلویزیون، شما همیشه مجبورید مراقب حرف‌ها و رفتارهای خود باشید، چون تحت نظارت شدید قرار دارید. اما در پلتفرم‌های جدید، این آزادی عمل وجود دارد.

* آیا به نظر شما تلویزیون هنوز در این مسیر خود را پیدا نکرده است؟

تلویزیون به جای اینکه از محتواهایی که قادر به جلب توجه مخاطب هستند استفاده کند، بیشتر به تبلیغات و محتواهای کم‌ارزش روی آورده است.

نتیجه این است که دیگر مخاطبان تلویزیون علاقه‌ای به تماشای برنامه‌ها ندارد. به عنوان مثال، اگر من بخواهم در تلویزیون صحبت کنم، حتی اگر حرف‌های عمیقی مثل دکارت را بزنم، چون مخاطب ندارم، این حرف‌ها هیچ تأثیری نخواهند داشت.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

من با اطمینان می‌گویم مدیران فعلی تلویزیون از این تجربه هم درسی نگرفته‌اند

* شما به نکته‌ای اشاره کردید که به نظر می‌رسد مسیر مشخصی را به مدیران رسانه نشان می‌دهد؛ اینکه نیازی نیست دوباره چرخ را اختراع کنند. اگر ایده‌ای خوب است، باید آن را تقویت و اجرا کرد. می‌فرمایید پایتخت هم چنین مسیری را طی کرد و در نهایت مشخص شد که مسیر درست از ابتدا پیش روی ما بوده. حالا که این تجربه را پشت سر گذاشتیم، در این نقطه چه باید کرد؟

بله، کاملاً درست است. اما من با اطمینان به شما می‌گویم که مدیران فعلی تلویزیون از این تجربه هیچ درسی نگرفته‌اند. نه‌تنها درس نمی‌گیرند، بلکه شاید حتی از موفقیت دیگران ناراحت هم می‌شوند.

به جای اینکه تلاش کنند خودشان را به رقیب برسانند، مسیری دیگر را پی می‌گیرند. این رفتار، سال‌هاست در فضای رسانه‌ای ما دیده می‌شود. وقتی مثلاً رسانه‌ای همچون «تسنیم» جلو می‌افتد، رقیبش به‌جای ارتقا، مسیرِ دیگری را در دستور کار قرار می‌دهد. این همان رفتاری‌ است که در مدیریت تلویزیون هم دیده می‌شود. به همین دلیل هم هست که این مدیران مردود هستند.

به کسی که پایتختی‌ها را به تلویزیون برگرداند باید مدال داد

ماجرای فصل ششم با حواشی زیادی همراه بود؛ از جمله همان ماجرای موتورسواری و واکنش‌های شدید که به “وااسلاما” رسید! اما بعد از آن، تصمیمی گرفته شد که نشانه‌ای از تفکر درست و خردمندی پشت آن بود. سازندگان دوباره برگشتند، کار را ساختند، اعتماد شد و نتیجه خوبی هم گرفتند. ما باید دنبال همان فرد باشیم؛ کسی که پشت این تصمیم ایستاده. باید او را پیدا کنیم، به او مدال بدهیم. بدون شک، کسی در پشت‌پرده این تصمیم نقش مهمی داشته.

* شما چه پیشنهادی برای بهبود شرایط فعلی تلویزیون دارید؟

راه‌حل ساده است: باید مدیران تلویزیون را تغییر داد. اگر من در جایگاه مسئول بودم، هیچ‌وقت فردی را در آن جایگاه نگه نمی‌داشتم. نه به‌خاطر مسائل شخصی، بلکه چون باید تلویزیون ملی ایران را حفظ کرد و به اهلش سپرد. تعارف را باید کنار گذاشت. تعارف در این حوزه، لطمه مستقیم به فرهنگ مردم و هویت ملی ماست.

خوشحالم که سکانسِ معروف قسمت نوزدهم «پایتخت» سانسور نشد

* برگردیم به سریال «پایتخت». به‌ویژه قسمت نوزدهم، که واکنش‌های زیادی را برانگیخت. خیلی‌ها از تراژدی قوی آن صحبت کردند. دیالوگ معروف بهتاش و آن سکانس‌های احساسی بعدها هم بازتاب زیادی داشت. به نظر شما، چرا این بخش از سریال این‌قدر مورد توجه قرار گرفت؟

اول از همه باید بگویم خوشحالم که این قسمت، از دست ممیزی‌های تلویزیون در رفت و بدون سانسور پخش شد. قسمت نوزدهم به‌نوعی نقطه ثقل و ستون اصلی سریال بود. در واقع، این قسمت قلب تپنده‌ی داستان بود. جایی که تنش‌ها و کشمکش‌های درونی خانواده‌ها، آن اصطکاک نسلی، به اوج رسید. مسئله‌ای که همه‌ ما با آن مواجه هستیم: اختلاف نظر بین پدر و فرزند، بین نسل دیروز و امروز.

* منظورتان همان چالش سنت و مدرنیته در بستر خانواده ایرانی ا‌ست؟

دقیقاً. مثلاً پدری به پسرش می‌گوید فلان رشته را بخوان، چون آینده‌ دارد، چون مدیریت یا مهندسی را بهتر می‌داند. اما پسر رویای خودش را دارد؛ شاید بخواهد پزشک شود یا اصلاً مسیر دیگری را انتخاب کند. اینجا یک جدال شکل می‌گیرد، نه از سر دشمنی، بلکه از دل عشق، دلسوزی و در عین حال نادانی. تلویزیون ما متأسفانه واژه «خانواده» را در جاهایی به ابتذال کشیده. در حالی که «خانواده»، واژه‌ای است مقدس و پُراهمیت، اما این تقدس نباید پوششی برای سرکوب صداهای متفاوت شود.

* یعنی شما معتقدید در نگاه دینی هم، حقیقت نباید قربانی ظاهر و عنوان‌ها شود؟

بله. در دین ما هیچ‌کس بی‌جهت بالا برده نمی‌شود، بی‌دلیل هم پایین نمی‌آید. اگر مردی در خانواده‌اش مخرب باشد، دین می‌گوید باید از او فاصله گرفت؛ اگر زنی آسیب‌زا باشد، باز هم همین حکم صادق است.

در خانواده‌های ما، نباید صرفاً به‌خاطر عنوان “پدر” یا “مادر” انتظار بی‌خطایی داشت. همه ممکن است خطا کنند، حتی منِ پدر، یا توِ فرزند. مهم این است که فضا برای بیان این خطاها و گفت‌وگو درباره‌شان وجود داشته باشد.

نسل جدید آینده‌اش کوتاه شده، فرصت‌ها محدود شده‌اند، آن‌ها معترض‌اند و باید صدایشان شنیده شود. مدیران تلویزیون ایران اگر این صداها را نشنوند، از واقعیت جامعه فاصله گرفته‌اند.

جالب است بدانید؛ من عضو هیئت داوران جشنواره چهل‌وسوم بودم و 36 فیلم را دیدم. از این تعداد، در 15 فیلم حتی یک زن هم حضور نداشت! یعنی نیمی از جامعه را از ساختارهای نمایشی حذف کرده بودند. این فاجعه است. زنی که می‌تواند مادر باشد، همسر، خواهر، دختر یا حتی قهرمان یک داستان…

چطور می‌شود این رکن بزرگ جامعه را نادیده گرفت؟ پایتخت، اتفاقاً در این زمینه عملکرد خوبی داشت. شخصیت هما نمونه‌ای از زنانی‌ست که هم قوی‌اند، هم شکننده، هم مدیرند و هم انسانی با ضعف و قوت. این تمام‌نمای یک شخصیت واقعی است، و این همان چیزی‌ست که ما در بسیاری از آثار دیگر نداریم.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

آن سکانس، تصویر مغفولی از چند سال اخیر بود

* می‌خواهم بیشتر درباره قسمت نوزدهم سریال «پایتخت» بدانم. آن سکانس خاص واقعاً برای من جالب بود. شما هم گفتید که خوشحالید از اینکه ممیزی نتوانست آن را حذف کند. به‌نظرم نکته مهمی‌ است، چون واقعاً همه، چه موافق، چه مخالف، چه چپ و چه راست، درباره‌اش صحبت کردند. اگر بخواهید فقط با یک جمله این سکانس را توصیف کنید، چه می‌گویید؟

اگر بخواهم با یک جمله بگویم، آن سکانس تصویرِ مغفولی از چند سال اخیر بود؛ همان بغضی که در گلوی نسل جدید مانده بود و آنجا بالاخره بیان شد. لحظه‌ای بود که یک پدر، با تمام احترامی که ما برایش قائلیم، جرأت و ظرفیت شنیدن این حرف‌ها را پیدا کرد. این خیلی مهم است.

* درباره‌ی شخصیت‌ها، یعنی پدر و پسر، چطور فکر می‌کنید؟ به نظر شما آن‌ها چه ویژگی‌ای داشتند که این سکانس را این‌قدر واقعی و تأثیرگذار کرد؟

هیچ‌کدام از این شخصیت‌ها – نه پسر و نه پدر – کامل و بی‌نقص نیستند. هیچ‌کدام معصوم یا مقدس نیستند. آن‌ها آدم‌هایی هستند شبیه من و شما، شبیه همه مردم ایران. آدم‌هایی با ضعف و قوت. یک جا ضعف‌شان را می‌بینی و لذت می‌بری از اینکه انسانی‌اند، جای دیگر غیرت‌شان را می‌بینی، ایمان‌شان را می‌بینی و باز لذت می‌بری. این، تصویری واقعی از خانواده ایرانی است.

این نسل پای کارند

* شما به مفهوم «خانواده» اشاره کردید. در قسمت‌های بعدی، صحنه‌ای داریم که خرس وارد کمپر خانواده می‌شود. بهتاش اولین کسی ا‌ست که داوطلب می‌شود برای مقابله. این هم نمادی از مفهوم خانواده است، نه؟

بله، دقیقاً. ببینید، وقتی خرس وارد آن کمپر می‌شود – فارغ از اینکه از نظر تکنیکی چطور فیلم‌برداری شده یا چه‌طور خرس را گرفتند – ما یک چیز مهم می‌بینیم: اولین کسی که می‌گوید “من می‌روم چون مادرم آنجاست، زن و بچه آنجاست، داییم آنجاست”، خودِ بهتاش است. یعنی کسی که شاید تا قبل از این، کمتر جدی گرفته می‌شد. این همان مفهوم «خانواده» است؛ یک نفر برای خانواده‌اش جان می‌گذارد وسط.

نسل‌هایی که در انقلاب 57 حضور داشتند، نسلی بودند که در فضای باز فرهنگی آن زمان بزرگ شده بودند. سینما، کاباره، نوشگاه‌ها… همه‌چیز آزاد بود. اما همین نسل، در جریان جنگ ایران و عراق بزرگ‌ترین فداکاری‌ها را کردند. این یعنی وقتی پای کشور وسط باشد، همه نسل‌ها پای کارند. این‌ را ما از دل تاریخ‌مان می‌دانیم و این روحیه هنوز هم وجود دارد.

مدیران فعلی باید جای خود را به افراد جدیدی بدهند

* آقای درستکار، چطور می‌شود که تب «پایتخت» در تلویزیون فروکش نکند؟ چطور می‌توانیم همچنان از این سریال لذت ببریم و بگوییم که «پایتخت» هنوز تأثیرگذار است؟

اولین قدم این است که مدیران باید تغییر کنند. مدیران فعلی باید جای خود را به افراد جدیدی بدهند. دنیا تغییر کرده، نسل‌ها تغییر کرده‌اند و این تغییرات باید در تلویزیون ایران نیز منعکس شود. پیام پایتخت برای تلویزیون ایران این است: ما فضای تازه می‌خواهیم، ما فضای تمیز، روشن و دقیق می‌خواهیم. اگر این فضا را فراهم کنید، با هر برنامه‌ای، چه سخنرانی، چه تاک‌شو یا شوهای دیگر، می‌توانید تأثیرگذار باشید.

برنامه‌های نوروزی با دکورهای میلیاردی و حرف‌های تکراری شکست خورد

* پس شما معتقدید که مشکل اصلی در دکور و قالب برنامه‌ها نیست، بلکه در محتوا و رویکرد است؟

دقیقاً. نگاه کنید، تمام برنامه‌های تلویزیون در عید شکست خوردند. دکورهای عظیم، فضای فانتزی، همه این‌ها هیچ کمکی نکرد. دکور بزرگ که برنامه را بزرگ نمی‌کند. وقتی محتوا ضعیف است، دکور بزرگ هم هیچ کمکی نمی‌کند. شما از نظر ذهنی همان حرف‌های تکراری را می‌زنید و فکر می‌کنید با دکور بزرگ‌تر، جذاب‌تر می‌شوید. اما واقعیت این است که مردم دنبال چیزهای اصیل و واقعی هستند.

عالی‌ترین لحظه‌های تلویزیون باید لحظه سال تحویل باشد، زمانی که تمام ایرانی‌ها، چه در داخل و چه خارج از کشور، با دقت تلویزیون را تماشا می‌کنند. اما تلویزیون ما چه کرد؟ یک مشت چرت و پرت پخش کرد. حرف‌های بی‌پایه و اساس، آن هم با هزینه‌های کلان: 600 میلیون، 700 میلیون، یک میلیارد! چه فایده‌ای داشت؟ آن موقع‌ها، برنامه‌های سال تحویل با محتوای معتبر و تأثیرگذار ساخته می‌شد. حالا چه شده؟ به جای آن که مخاطب جذب کنیم، در حال دور کردنش هستیم.

* آقای درستکار، شاید برخی از مخاطبان فکر کنند که این برنامه فقط به خاطر «پایتخت» ساخته شده، اما شما اشاره کردید که «پسا پایتخت» هم برای شما مهم است. چرا این نکته را مطرح می‌کنید؟ چه چیزهایی در «پایتخت» برای شما برجسته بوده که همچنان در برنامه‌ها به آن توجه دارید؟ شاید یکی از مصادیق بارز، «کمپر» باشد که سیروس مقدم در گفت‌وگویی با ما اعلام کرد که اصلاً این اتوبوس شهری بود که خودمان تجهیزش کردیم.

همانطور که گفتید، در سکانسی که خانواده در جاده در حال حرکت بودند، این حرکت کمپر در جاده‌های برفی واقعاً تأثیر زیادی در روایت داشت. در آن لحظه که اعضای خانواده با یکدیگر بحث و مشاجره می‌کردند، نمای کلی که نشان داده شد به خوبی فضای سرد و برفی را تداعی می‌کرد.

این طراحی بصری دقیقاً کمک می‌کرد تا حال و هوای داستان بیشتر به مخاطب منتقل شود و آن سردی و تنش را به شکلی ملموس نشان دهد. به عبارت دیگر، طراحی تصویری به درک بهتر داستان و شخصیت‌ها کمک می‌کند.

یاد بگیریم مثلِ «پایتخت» نصیحت مستقیم نکنیم

* آقای درستکار، شما اشاره کردید که در سریال‌ها و به ویژه در پایتخت، بسیاری از مسائل به‌طور غیرمستقیم به مخاطب منتقل می‌شود و نصیحت مستقیم نمی‌شود. در سکانسی که بهتاش با پدرش صحبت می‌کند، این نکته به خوبی نمایان است. این دیالوگ‌ها که به نوعی از نسل‌های مختلف و تفاوت‌های بین آن‌ها صحبت می‌کنند، چطور این نکته را در داستان می‌بینید؟

بله، دقیقاً. همانطور که اشاره کردید، در سریال‌ها ما نباید از طریق نصیحت مستقیم به مخاطب چیزی بگوییم. این روش خیلی وقت‌ها نتیجه نمی‌دهد. مثلاً در همان سکانس بهتاش، او که در موقعیتی قرار می‌گیرد که حرفی می‌زند که درست است، اما چون نسبت به پدرش احساس احترام دارد، نمی‌تواند آن حرف را به راحتی بزند.

این مسأله در خیلی از خانواده‌ها وجود دارد. گاهی اوقات افراد بزرگ‌تر نمی‌پذیرند که حرف کوچکتر درست باشد. اما در نهایت، بهتاش متوجه می‌شود که برای حفظ احترام به پدرش و ارتباط خوب با خانواده، باید از روش خود و با احترام عذرخواهی کند. این نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ای است که در عین حفظ احترام، افراد می‌توانند خطای خود را بشناسند و اصلاح کنند. این‌ها چیزهایی هستند که به طور غیرمستقیم به مخاطب منتقل می‌شود.

* شما گفتید که در سریال‌ها نباید به طور مستقیم مخاطب را نصیحت کنیم. اما اگر بخواهیم کارهای خانوادگی بسازیم، چه باید بکنیم تا مردم احساس نکنند که از طرف ما تحت فشار قرار گرفته‌اند و نخواهند از تماشای برنامه‌ها فرار کنند؟

خب، این پرسشی است که در دنیای امروز خیلی مهم است. واقعیت این است که باید بتوانیم موضوعات خانوادگی را با دقت و ظرافت مطرح کنیم، بدون این‌که مردم احساس کنند در حال شنیدن یک سخنرانی و یا درس اخلاقی هستند. اگر بخواهیم مخاطب را درگیر کنیم، باید با احساسات او بازی کنیم، نه با نصیحت‌های خشک و بی‌روح.

وقتی در تلویزیون می‌خواهید پیامی منتقل کنید، باید به این نکته توجه داشته باشید که چگونه می‌توانید آن را به شکلی جذاب و ماندگار بیان کنید. اگر صرفاً بخواهید از طریق نصیحت‌های مستقیم و تکراری به مردم بگویید که چه کار کنند، خیلی زود از نظر مخاطب جذابیت خود را از دست می‌دهید.

تلویزیون باید به نیازهای واقعی مخاطب توجه کند

* پس چه باید کرد تا این ارتباط با مخاطب برقرار بماند؟ آیا باید از تکنیک‌های خاصی استفاده کرد تا این انتقال پیام به درستی صورت گیرد؟

دقیقاً. باید بدانیم که تلویزیون یا هر رسانه تصویری دیگر ملزومات خاص خود را دارد. وقتی شما می‌خواهید پیامی را منتقل کنید، باید با زبان تصویری و در قالبی جذاب این کار را انجام دهید. اگر قرار باشد که دوربین روشن شود و من یک ماه اینجا بنشینم و فقط حرف بزنم، بعد از مدت کوتاهی مخاطب تلویزیون را خاموش می‌کند و می‌گوید: “برو بابا”.

این مسأله نیاز به توجه به جزئیات دارد. باید کاری کنیم که مخاطب از تماشای برنامه لذت ببرد، نه این‌که احساس کند تحت فشار قرار گرفته یا مورد نصیحت قرار گرفته است. متأسفانه در تلویزیون ایران، معمولاً با یک سری پیام‌های مستقیم و بدون فکر پیش می‌روند که نتیجه‌ای جز اتلاف انرژی ندارد.

تلویزیون ایران باید به این نکته توجه کند که آن‌قدر از جامعه فاصله گرفته که نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. شما باید ارتباط مستقیمی با مخاطب داشته باشید، باید به نیازهای واقعی او توجه کنید. تلویزیون ایران به نوعی از این انسجام و اتصال بی‌بهره است. برای برقراری ارتباط مؤثر باید این فاصله‌ها را از بین برد و یک اتصال جدید ایجاد کرد. این اتصال باید بین مردم و رسانه، بین جامعه و تلویزیون، به وجود بیاید تا تلویزیون به عنوان یک رسانه مؤثر بتواند نقش خودش را به درستی ایفا کند.

مخاطب پایتخت را با ضعف‌هایش هم دوست دارد

* آقای درستکار، در میان نقدهایی که به پایتخت وارد می‌شود، برخی به موفقیت سریال‌هایی مانند نون خ و زیر خاکی اشاره می‌کنند. به نظر شما چرا پایتخت باید ادامه پیدا کند؟ آیا پایتخت 8 باید ساخته شود؟ اگر بله، به نظر شما چه تغییراتی باید در آن اعمال شود؟ آیا باید همچنان همان روندی که در پایتخت 7 بود ادامه پیدا کند یا باید داستان و ایده جدیدتری ارائه شود؟

بله، نقدهایی که به پایتخت وارد می‌شود، قابل توجه است. یکی از اصلی‌ترین نقدها این است که شاید روایت پایتخت به شکل کلی و جامع نباشد و بیشتر از روایت‌های خرد و پیرنگ‌های کوچک استفاده می‌کند که گاهی باعث می‌شود داستان میلنگد.

اما باید بگویم که این اشکال‌ها برای بسیاری از مخاطبان پایتخت نادیده گرفته می‌شود. چرا که مردم بیشتر از هرچیز به تماشای شخصیت‌ها و ارتباطات خانوادگی آن‌ها اهمیت می‌دهند. وقتی که مردم در کنار هم نشسته‌اند و شخصیت‌ها را در موقعیت‌های مختلف می‌بینند، به نوعی در زندگی آن‌ها شریک می‌شوند. این فرآیند، برای بسیاری از بینندگان جذاب است.

در تلویزیون‌های دنیا، همین اتفاقات زیاد پیش می‌آید. شما می‌بینید که برخی سریال‌ها تا 400 قسمت ادامه پیدا می‌کنند، با این که نسل‌ها تغییر کرده‌اند. وقتی موفقیت وجود دارد، باید آن را ادامه داد. به ویژه در تلویزیون که باید دائم پخش کنید و مخاطب همیشه منتظر قسمت بعدی باشد. به همین دلیل، وقتی مخاطب از شما استقبال می‌کند، این کار می‌تواند به یک مارکت قوی تبدیل شود و موفقیت‌های بیشتر را رقم بزند.

مخاطب ادامه «پایتخت» را می‌خواهد

* پس به نظر شما پایتخت می‌تواند ادامه پیدا کند؟

بله، قطعاً. پایتخت می‌تواند ادامه پیدا کند، چون مردم هنوز آن را دوست دارند و برایشان خاطره‌انگیز است. در واقع، موفقیت پایتخت به این دلیل است که توانسته است به صورت عمیق با مخاطبان ارتباط برقرار کند و شخصیت‌های آن به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شده‌اند.

به همین خاطر، ادامه پایتخت، به ویژه در صورت حفظ کیفیت و توجه به نیازهای مخاطب، نه تنها ممکن است بلکه می‌تواند به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا کند. در واقع، ساخت قسمت‌های جدید هیچ مانعی ندارد؛ مردم همچنان از آن استقبال خواهند کرد.

البته هر پروژه‌ای نیاز به نوآوری دارد. پایتخت اگر بخواهد ادامه پیدا کند، قطعاً باید ایده‌های تازه‌ای را در خود جای دهد. شاید در «پایتخت7» داستان و ایده‌های جدیدی به آن اضافه شد، اما این به معنای توقف در روند نوآوری نیست.

برای جذب بیشتر مخاطب و استمرار موفقیت، لازم است که داستان‌ها و رویدادهای جدید و جالب در قسمت‌های بعدی گنجانده شود. این تغییرات باید به گونه‌ای باشد که همچنان همان جذابیت اولیه را برای مخاطب حفظ کند، اما از طرف دیگر چیزی تازه برای ارائه داشته باشد.

تلویزیون , صدا و سیما , سریال پایتخت , پایتخت ,

من شخصیت رحمت را خیلی دوست داشتم

* آقای درستکار، کدام بخش از سریال پایتخت بیشتر برای شما جذاب بود؟

به طور کلی، مجموعه را دوست داشتم. فضای کلی سریال خیلی خوشایند و فرحناک بود. اما اگر بخواهم جزئیات را بگویم، شخصیت رحمت را خیلی دوست داشتم. بازی این شخصیت برای من بیشتر از بقیه جذاب بود، چرا که او بازی‌اش را با جدیت تمام انجام می‌داد.

در مقابل، برخی دیگر از شخصیت‌ها به سمت کاریکاتوری شدن رفته بودند و بیشتر سعی داشتند که با رفتارهای اغراق‌شده، خنده مخاطب را بگیرند. این تفاوت بین بازی‌ها برای من که به صورت تخصصی به این مسائل نگاه می‌کنم، خیلی مهم بود.

* جالب بود که آقای سیروس مقدم در یکی از اظهارنظرهای خود گفتند که تمام عقل و شعور پایتخت در پشت شخصیت تنابنده است…

خب، باید بگویم که دمش گرم! آقای سیروس مقدم یکی از افراد بسیار مهم و ارزشمند در تاریخ نمایش ایران هستند. ایشان از سال‌های دایی جان ناپلئون فعالیت‌های هنری‌شان را آغاز کرده‌اند و حالا نزدیک به 50 سال است که در این عرصه کار می‌کنند.

این مدت زمان طولانی نشان‌دهنده‌ کارنامه درخشان ایشان است. آقای مقدم همیشه کارهای ارزشمندی انجام داده که مردم هم از آن‌ها استقبال کرده‌اند. نکته مهم این است که ایشان هیچ وقت خودشان را در فیلم‌ها و سریال‌ها به نمایش نگذاشتند، همیشه تلاش کردند تا بازیگران و فیلم‌نامه‌ها به جلو بروند. این شرافت و صداقت در کارهای ایشان واقعاً قابل تحسین است. باید بگویم که چنین آدم‌هایی خیلی کم پیدا می‌شوند و ارزشمند هستند.

نسبت برنامه‌ها باید متناسب و هماهنگ با یکدیگر باشند

* تلویزیون برای مخاطب امروز چه کارهایی نباید انجام دهد و چه کارهایی را باید در اولویت قرار دهد؟

به نظر من، اگر تلویزیون به تعداد زیاد به ساخت برنامه‌های مذهبی، معنوی یا دینی اصرار نداشته باشد و این برنامه‌ها را در کنار سایر برنامه‌ها قرار دهد، همه‌ این‌ها دیده می‌شوند و هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. به عبارت دیگر، نسبت برنامه‌ها باید متناسب و هماهنگ با یکدیگر باشد و اکوسیستم تلویزیون نباید مختل شود.

اگر ما مدیران خوبی باشیم و از کارگردانان بزرگی مثل خدابنده درس بگیریم، می‌دانیم که کی باید بهار شویم و سبز شویم، کی تابستان است و میوه می‌دهیم، کی پاییز می‌شود و به خواب می‌رویم، و کی زمستان می‌آید و دوباره بهار می‌شود. نظم و اکوسیستم در تلویزیون باید حفظ شود تا همه چیز به درستی پیش برود.

اگر بخواهیم بگویم که تلویزیون برای مردم ایران باید چه کارهایی انجام دهد، باید این را بگویم که تلویزیون باید برای تمام 80 میلیون نفر ایران با طرز فکرها و نگرش‌های مختلف برنامه تولید کند. هر کسی با هر دیدگاهی باید بتواند حرف بزند و کمک کند به کشور.

ما کشور خود را دوست داریم و مملکت‌مان را رها نمی‌کنیم. کسانی که می‌خواهند کشور را به خطا ببرند، اشتباه می‌کنند. مردم ایران، ایران و فرهنگ‌شان را دوست دارند، و تلویزیون‌شان را هم دوست دارند، به شرطی که تلویزیون را متعلق به خودشان بدانند. پایتخت این حس را به مخاطب خود داد که «من مال توام، بیا، بشین و لذت ببر.»

* استقبال ایرانیان خارج از کشور هم از «پایتخت» جالب بود…

همانطور که می‌دانید، وقتی شما کار درست را انجام می‌دهید، طبیعت با شما همراهی می‌کند. هر جا که شما از کبر، غرور و نخوت دست بردارید و به مردم کمک کنید، نتیجه‌اش دیده می‌شود. بچه‌های هنری، سازندگان سینما و تلویزیون، واقعاً انسان‌های کم‌ادعایی هستند.

وقتی شما با تمام جان و دل در خدمت این آدم‌ها باشید، نتیجه‌اش همین استقبال‌هاست. ایرانیان خارج از کشور هم زمانی که کاری درست و صادقانه ببینند، از آن استقبال می‌کنند، چون این کارها به قلب‌شان می‌رسد.

بسیاری از مردم پول خرید اشتراک پلتفرم را ندارند

* بگذارید به عنوان آخرین بحث، سراغِ شبکه نمایش‌خانگی هم برویم. به‌ویژه در مورد مشکلاتی که مخاطبان با آن مواجه هستند، مثل تبلیغات، خشونت در محتوا، افزایش هزینه‌ها و انتخاب‌های بعضی بازیگران. به نظر شما چه تغییراتی باید در این حوزه ایجاد شود؟ اگر تلویزیون کارهای خوب و با کیفیتی مانند پایتخت را در اولویت قرار دهد و از چهره‌های محبوب خودش حمایت کند، می‌تواند نمایش خانگی را هم بالا بکشد. من خودم از مخاطبان بسیاری از کارهای نمایش خانگی هستم، اما بعضی مواقع با دیدن برخی آثار ناراحت می‌شوم، چون وقتی پول و وقت می‌گذاری، انتظار داری که اثر بهتری ارائه شود.

سینما و پلتفرم‌ها به دلیل اینکه منابع مالی عمومی ندارند، باید به دنبال جذب مخاطب از طریق فروش بلیط و گیشه باشند. برای این منظور، نیاز دارند که محتواهایی جذاب بسازند که مخاطب را جذب کند. این باعث می‌شود که گاهی از مرزهای تعیین‌شده عبور کنند و به سمت تولید آثار پرفروش بروند.

تلویزیون هم خودش به نوعی این فشار را ایجاد می‌کند. با محدودیت‌ها و خط قرمزهای خاص خود، مخاطب را به سمت پلتفرم‌های آزادتر می‌برد. مثلاً فیلم‌های طنز سینمایی که قبلاً در تلویزیون پخش می‌شد، حالا دیگر در تلویزیون نمایش داده نمی‌شوند، چرا که به دلیل همان خط قرمزها اجازه پخش ندارند. این تضاد و تعارض‌ها باعث می‌شود که مخاطب به سمت پلتفرم‌های آنلاین برود که فضایی بازتر و آزادتر دارند.

تلویزیون باید به محتواهایی مانند پایتخت توجه بیشتری داشته باشد و کارهایی مثل این سریال را بیشتر حمایت کند. اگر تلویزیون بتواند به درستی خود را تنظیم کند و به مخاطبان خود احترام بگذارد، می‌تواند موفق‌تر از پلتفرم‌های آنلاین عمل کند. در حال حاضر، بسیاری از مردم توانایی پرداخت هزینه‌های اشتراک پلتفرم‌ها را ندارند، بنابراین تلویزیون باید محتوای باکیفیت و در دسترس ارائه دهد.

اگر تلویزیون به این نیازها توجه کند و مصالح عمومی را در نظر بگیرد، می‌تواند جایگاه خود را در قلب مخاطبان حفظ کند. پایتخت نشان داد که تلویزیون می‌تواند فضایی صمیمی و مرتبط با زندگی مردم ایجاد کند، و این دقیقاً همان چیزی است که مردم به آن نیاز دارند.

این نکته را هم به عنوان نکته پایانی مطرح کنم؛ ما سال‌ها در نظام فرهنگی کشور کار کرده‌ایم و هدف‌مان همیشه این بوده که سینما و تلویزیون در ایران پر رونق باشد و مردم سال‌ها از تماشای آثار ایرانی لذت ببرند. اگر نقدی هم وارد می‌کنیم، به خاطر مسائل ملی و کشور خودمان است. امیدواریم که در آینده بتوانیم بیشتر و بهتر خدمت‌گزار مردم عزیز کشورمان باشیم و همچنان سینما و تلویزیون ایران را به جلو ببریم.

انتهای پیام/

source

توسط basahang.ir