بارون میزنه رو شیشه های خاک گرفته
یه کافه ساکت یه صندلی خسته
دستامو میکشم رو رادیو قدیمی
یه پیچ رو میچرخونم صداش پر از غمه
یه ملودی از یه جای دور
یه صدای آشنا یه خاطره مغرور
اون ترانه که با هم زمزمه میکردیم
حالا از دنیای دیگه پخش میشه همین جا
صدامو میشنوی هنوز همون جوری میخونم
اگه گوش کنی شاید دوباره برگردی این جا
دور میز کنار پنجره جای خالیت
فنجونت هنوز اینجاست اما تو کجایی
گفتم یه روز برمیگردم اما دیر شد
حالا فقط این آهنگ برام موند
source