#image_title

ﻣﻦ از آن ﭼﺸﻢ ﺗﺮت ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ

از ﺳﺮ ﭘﺮ ﺧﻄﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﮔﻔﺘﻰ از ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻋﺸﻖ ﻧﺘﺮس

از دل ﺑﻴﺨﺒﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﻫﻢ زان ﺧﻨﺪه ﺑﻰ اﺣﺴﺎﺳﺖ

ﻫﻢ از آن ﺧﻨﺪه ی ﺑﻰ اﺣﺴﺎﺳﺖ ﻫﻢ از اﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺗﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﺬرد ﭘﻰ در ﭘﻰ آه

ﻣﻦ از ﮔﺬرت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ آه ﻣﻦ از ﮔﺬرت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﮔﺮﭼﻪ ﻓﺮﻳﺎد ﻣﺮا ﻣﻴﺒﻴﻨﻰ

ﻣﻦ از آن ﮔﻮش ﻛﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﭼﺸﻢ در ﭼﺸﻢ ﻣﻨﻰ و ﻣﻦ از ﭼﺸﻢ آﺷﻮﺑﮕﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﻓﻜﺮ رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮت ﻧﻴﺴﺖ وﻟﻰ از ﺧﻴﺎل ﺳﻔﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﺑﺎرﻫﺎ داد ﻛﺸﻴﺪم ﺳﺮ ﺧﻮد ﻛﻪ ﭼﻪ از ﺑﺎل و ﭘﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﻫﻢ از آن ﺧﻨﺪه ی ﺑﻰ اﺣﺴﺎﺳﺖ ﻫﻢ از اﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺗﺮت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﺬرد ﭘﻰ در ﭘﻰ آه ﻣﻦ از ﮔﺬرت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ آه ﻣﻦ از ﮔﺬرت ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ

source

توسط basahang.ir